شرح و وصف اولین و آخرین دیدار یار نامبر یک

شرح و وصف اولین و آخرین دیدار یار- نامبر وان

قبلا شنیده بودم رو آب راه میره ، از غیب خبر میده موت اختیاری داره طی الارض می کنه کیمیا گری بلده و هزار تا چیز عجیب و غریب دیگه که اگه بگم چشات غلمبه میشه مخت سوت میکشه شاخ در میاری گوشات دراز میشه زبونت یخ میزنه عقلت شیرین میشه و هزار تا چیز دیگه که نه حوضله اش رو داری نه وقتشو داری نه تو این حرفا رو می خونی نه حال درست و حسابی بهت دست میده نه بدرد دنیات میخوره نه به درد آخرت و هزار تاچیز دیگه .....

حالا به هر حال علی ایّ حال آدم عجیبی بود

دفعه ی اول که رفتم دیدنش سر نماز گریه کرد من هم گفتم

خجالت نمیکشه پیر مرد 90 و چند ساله وسط نماز در محضر خدا جلوی چشم این همه آدم تو خونه ی خدا مثل بچه 5 ساله زار میزنه ؟

برای اینکه چند نفر آدم بی خاصیت مثل من دور خودش جمع کنه چه کار ها که نمی کنه مگه دنیا این قدر ارزش داره ؟

حتما حرفامو شنید شاید هم تو دلش 2 یا 3 تا از اون فحش های آبدار تپل مپل از جنس خ. و. ا. ر. م. ا. د. ر. ی. با نون ساندویچی و سس اضافه خردل بارم کرده

- این مزخرفات چیه من سر هم می کنم .

- تو اصلا خجالت نمی کشی این مزخرفات منو می خونی ؟

مگه خودت وبلاگ نداری ؟

به وبلاگ من چپ چپ نگا می کنی؟

- هر چیزی حدی داره . بی مزه . آدم با استاد خودش که این طوری حرف نمی زنه .

نه خیر اصلا هم این طوری نیست . یک صفرم حد نداره !میگی نه برو حساب کن. بعضی چیز ها حد نداره بعضی ها انتیرگول نداره

- با دم شیر بازی نکن عاقبت نداره !

- میخوام بکنم به تو چه وبلاگ خودمه !

- عیبی نداره پس بگیر که اومد

- ای نامرد یه دفعه مشت می زنی .

...............   این دعوا حالا حالا ها ادامه دارد . بقیه داستان در سالهای آتی نه چندان نزدیک به مرحله ریسندگی ، بافندگی، دوزندگی، رانندگی و در آخر به مرحله خوانندگی  خواهد رسید .

خوانندگان  محترم تا نوشته ی بعدی شما رو به خدای بزرگ می سپاریم .

 






نظرات:



متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی